venerdì 1 febbraio 2013

شعار نویسی روی دیوار

شعار نویسی روی دیوار 
میر حسین عشق است 


lunedì 12 novembre 2012

نسرین ستوده را از یاد نبریم بیست و هفتمین روز اعتصاب را میگذراند


حمایت از نسرین ستوده حمایت از آزادی  خواهی  و کرامات انسانی است ، گناهش فقط دفاع از ضعیف ترین ها است   



گفتگو با محمدعلی عمویی
صدای حمایت
از نسرین ستوده باید بلندتر شود






امیدوارم صداهای بیشتری در حمایت از خواست نسرین ستوده بلند شود. این صداها باید منعکس شود، شاید کسانی این صدا را بشنوند و حق قانونی نسرین ستوده را به او بدهند. او می‌خواهد فرزندش را در آغوش بگیرد، روز ملاقات او را روزی می‌گذارند که دخترش نمی‌تواند بیاید، ملاقات حضوری نداشته است، مرخصی نداشته است، تلفن نداشته است. آیا این چیز زیادی است که ستوده می‌خواهد؟

اعتصاب غذا یعنی جان را سرمایه مطالبه‌ای کردن. زندانی سیاسی حقوقی دارد و وقتی می‌بیند که این حقوق پایمال می‌شود، تنها راهی که برایش می‌ماند از جان خود مایه گذاردن است.





تغییر برای برابری:بیست وشش روز از اعتصاب غذای نسرین ستوده در زندان می‌گذرد. حدود دوهفته بعد از اعتصاب غذای ستوده 8 نفر از زنان زندانی هم در اعتراض به برخورد مامورین دست به اعتصاب غذا زدند. این اعتصاب بعد از یک هفته پایان گرفت، اما نسرین ستوده همچنان در اعتصاب غذا بود که به سلول انفرادی منتقل شد. این انتقال همراه با ممنوعیت ملاقات او با خانواده‌اش بود.

در بی‌خبری از وضعیت این وکیل زندانی، گفت‌گویی با محمدعلی عمویی به عنوان با سابقه ‌ترین زندانی سیاسی ایران داشتیم. او که بار تجربه 37 سال زندان را بردوش می‌کشد در این گفت‌ وگو به تبعیض مضاعف علیه زندانیان زن اشاره کرده و بر مسئولیت همه ما تاکید می‌کند که امروز باید صدای این زنان باشیم. گفت ‌وگویی محمدعلی عمویی با سایت تغییر برای برابری را می‌خوانید:



- به عنوان کسی که نیمی از عمر خود را در زندان گذرانده است به ما بگویید که یک زندانی در چه شرایطی وارد چنین معامله خطرناکی می‌شود که جانش را بهای خواست خود قرار دهد؟



معمولا یک زندانی مطالباتی دارد که این مطالبات را به صورت کتبی یا شفاهی با مسئولین امر در میان می‌گذارد. یک بار، دو بار ... وقتی به نتیجه نرسد، یگانه سلاح برای به دست آوردن مطالبات عرضه داشتن جان خود آدم است. به نظر من نسرین ستوده وجود خودش را وقف مطالبات برحق خود کرده است. مطالبات ستوده چیست؟ آیا چیز غیرعادی است که غیرقابل اجراست؟ ستوده هیچ خواستی فراتر از حقوق خود ندارد.



زمانی ما در زندان شاه اعتصاب غذا کردیم چون از داخل آشی که برای ما آورده بودند یک تکه گونی درآمد و گفتیم جیره غذایی ما را خشک به ما بدهید، خودمان آشپزی کنیم . مسئولین زندان موافقت نکردند و ما اعتصاب کردیم . این خواست برحقی بود، منتها به این علت که تمام مواد غذایی زندان قصر یک ‌جا تهیه می‌شد، نمی‌توانستند سهم ما را جدا کنند. نتیجه این شد که کل مواد را به ما تحویل دادند که ما خودمان آشپزی کنیم. چون خواست ما برحق است.



- چند روز اعتصاب کردید؟



10 روز اعتصاب کردیم و موفق شدیم. مورد دیگری را بگویم. ما وسایل ورزشی، تور و توپ والیبال می‌خواستیم، چراغ خوراک‌ پزی می‌خواستیم، کنترل اتاق ملاقات را می‌خواستیم که دست خود ما باشد، این‌ها را به مرور در زندان شماره 4 قصر به ما دادند. مجاور زندان ما زندان شماره 3 بود که زندانیان سیاسی دیگری در آنجا بودند، آنها عین این امکاناتی را که ما داشتیم طلب کردند و مسئولین زندان به آنها ندادند. آنها دست به اعتصاب غذا زدند. ما هم در حمایت از رفقایمان اعلام اعتصاب 48 ساعته کردیم. 48 ساعت گذشت، گفتیم 48 ساعت دیگر تمدید می‌کنیم تا وقتی که این مطالبات برآورده شود. آن زمان سرهنگ محرری رئیس زندان قصر بود، خب بعد از مذاکراتی که کردیم در نهایت امکاناتی مشابه به زندانیان زندان شماره 3 دادند. این امکانات حق ما و بقیه زندانیان بود، اما خواست نسرین ستوده به مراتب از این امکانات کمتر است و واقعا عجیب است که بعد از 20 روز همچنان در مقابل این خواست مقاومت می‌کنند.

شاید وقتی شرایط زندان را ندیده باشی، بگویی مثلا این چراغ خوراک ‌پزی مگر چه ارزشی دارد، که جانت را کف دست بگیری و به خاطر آن بجنگی . اهمیت این امکاناتی تماس تلفن یا ملاقات حضوری و ... چقدر است که فرد حاضر می‌شود چنین بهایی برای کسب آنها بدهد؟ ببینید، مساله حقوق انسان‌ها چه در زندان و چه بیرون از زندان مساله مهمی است. در عرصه جهانی هم شما می‌بینید که مساله حقوق بشر مطرح است و سازمان ملل کمیسیون ویژه‌ای برای این امر دارد. وضعیت حقوق بشر مورد نظارت قرار می ‌گیرد و اگر جایی نقض شود منجر به صدور بیانیه می‌شود. وای به زمانی که کسی که در زندان است، یعنی از بسیاری از امکانات محروم شده است. این فرد می‌تواند مطالبات گوناگونی داشته باشد، اما گاهی این مطالبات به قدری بدیهی است، مثل مطالبات نسرین ستوده که واقعا دلیلی ندارد که این مطالبات برآورده نشود. او توپ والیبال نخواسته است، دمبل و هارتر نخواسته، او نخواسته که سالن ملاقات را خودش کنترل کند. ما به خاطر این چیزها اعتصاب کرده بودیم و موفق به کسب آن هم شدیم. او می‌خواهد فرزندش را در آغوش بگیرد. روز ملاقات او را روزی می‌گذارند که دخترش نمی‌تواند بیاد، ملاقات حضوری نداشته است، مرخصی نداشته است، تلفن نداشته است. آیا این چیز زیادی است که ستوده می‌خواهد؟



این حق طبیعی نسرین ستوده است که فرزندش را ملاقات کند. ملاقات حق طبیعی یک زندانی سیاسی است. نه فقط سیاسی که این بدیهی‌ترین حق یک زندانی عادی هم هست. من حیرت می‌کنم که چگونه یک زندانی سیاسی به خاطر بدیهی‌ترین حقوق‌ش باید اعتصاب غذا کند. چرا باید مطالباتش را مطرح کند و آنقدر مخالفت جدی باشد که ناچار شود از جانش مایه بگذارد. اعتصاب غذا یعنی جان را سرمایه مطالبه‌ای کردن. اصولا زندانی سیاسی حقوقی دارد و وقتی می‌بیند که این حقوق پایمال می‌شود و طلب می‌کند و نمی‌دهند، تنها راهی که برایش می‌ماند این است که از جان خود مایه بگذارد.



- همیشه زنان زندانی، فشارها و تبعیض‌هایی بیش از مردان را تحمل کرده‌اند و اخیرا با برخوردهایی که منجر به اعتصاب غذای 6 زندانی زن دیگر شد، شاهد افزایش این فشارها هستیم. گویی زنان باید بابت سرکشی از نقش‌های از پیش تعیین شده‌شان هم تاوانی باید بدهند. فکر می‌کنید ما به عنوان افرادی که بیرون از زندان هستیم چه حمایتی از نسرین ستوده و دیگر زنان زندانی می‌توانیم بکنیم؟



ما یک مقوله‌ای به نام تبعیض جنسیتی داریم که یکی از مظاهر آن همین موردی است که شما به آن اشاره کردید. نگاه به زن، نگاه به جنس زن فرق دارد با نگاهی که به مردان می‌شود. اگر این برابری حقوقی را باور نداشته باشیم در تمام عرصه‌ها شما شاهد این تبعیض هستید و زندان هم یکی از این عرصه هاست. همین که صدای این زنان شنیده نمی شود، نشانه این تبعیض است. این زن بیش از 20 روز است که اعتصاب غذا کرده است. در کدام روزنامه‌ای خوانده‌اید که این اتفاق افتاده است. اینهمه روزنامه در این مملکت منتشر می‌شود، ولی با کمال تاسف هیچکدام صدای مردم ایران نیست و در نتیجه صدای نسرین ستوده هم شنیده نمی‎‌شود. آیا واقعا این زن باید جان خود را برای چنین خواست بدیهی و ابتدایی فدا کند. این وظیفه کسانی است که از این اتفاق اطلاع پیدا می‌کنند که صدای نسرین ستوده را به گوش همه برسانند، از جمله خود من که حالا اطلاع پیدا می‌کنم که شرایط اعتصاب و نگهداری او بدتر شده است. حتما باید این صدا را منعکس کرد که آقایان، مسئولین این زندانی چیزی فراتر از حقوق خودش نخواسته است. این مطالبات بدیهی‌ترین حقوق این زن است. اجازه ملاقات به او بدهید، باید مرخصی و همه حقوقی که قانون به او داده را داشته باشد. این تبعیض روا نیست، این ظلم است. حاکمیتی که انقدر دم از عدالت می‎‌زند یکبار به اعمال خودش نگاه جدی‌ای بیاندازد و ببیند که جان یک نفر به خاطر کسب حقوق اولیه و ابتدایی‌اش در خطر است.

در نظام قبل از انقلاب ما به خاطر غذا اعتصاب کردیم، آن هم به به این خاطر که این‌ها به ما غذا نمی‌دادند. از آشپزخانه عمومی به ما غذا می‌دادند و گفتیم طبخ این غذا غیربهداشتی است و موافقت کردند. از نظامی که داعیه این را دارد که برخواسته از یک حرکت بزرگ انقلابی جامعه ایران است، انتظار می‌رود تبعیضات این چنینی در آن وجود نداشته باشد و به این گونه مطالبات پاسخ مثبت بدهد. من امیدوارم صداهای بیشتری در حمایت از خواست نسرین ستوده بلند شود. این صداها باید منعکس شود، شاید کسانی این صدا را بشنوند و حق قانونی نسرین ستوده را به او بدهند.

پیک نت 22 آبان

venerdì 12 ottobre 2012

سخنرانی خامنه ای در بجنورد : همه چی آرومه ! من چقدر خوشبختم ؟




این مردمند که بدبختند با وجود این همه مشکلات اقتصادی که مردم دست به گریبان هستند چه از لحاظ تآمین مایحتاج روزانه و خورد خوراک حداقلی  چه از لحاظ مسکن و اجاره خانه و هزاران مشکل دیگر  






سخنرانی علی خامنه ای در بجنورد خراسان
اوضاع عالیست
چرا بیهوده ایراد می گیرید؟



رهبر معظم و خیلی فرزانه جمهوری اسلامی از تهران رفت خراسان و از مشهد هم رفت بجنورد در شمال خراسان تا در آنجا نظرش را درباره بحران کنونی حاکم بر کشور اعلام کند!

آقای خامنه ای در استادیوم تختی بجنورد به دفاع از نتایج سیاست ها و حاکمیت 23 ساله خود برخاست و در همین سخنرانی بارها تکرار کرد که بحران کنونی چیز مهمی نیست و می گذرد.اما همین تکرار چند باره "عبور از بحران" خود نشان دهنده عمق فاجعه ای بود که بر کشور و بر ذهن خود آقای خامنه ای حاکم است.

 


او اگر از پائین (مردم) و از بالا (حاکمیت) تحت فشار نبود و موقعیت خود را بیش از هر زمان دیگری متزلزل نمی دانست زحمت رفتن به مشهد و از آنجا به بجنورد و حضور در ورزشگاه تختی را به خود نمی داد و مانند گذشته در بیتش می نشست تا عده ای را به زیارتش بیآورند و او برای آنها سخنرانی کند!

آقای خامنه ای در سخنرانی خود، بی آن که اشاره به سقوط ارزش پول ملی ایران و تظاهرات هفته گذشته در تهران و مشهد بکند، از اعلامیه سران فربه شده در دوران رهبری او تجلیل کرد که با تظاهرات و بستن بازار مخالفت کرده بودند!

آقای خامنه ای در بخش دیگری از سخنرانی خود به صحرای کربلای انتخابات 88 و کودتای 22 خرداد همین سال زد که نشان داد زخم کودتا دوباره سر باز کرده است. یعنی بحران سیاسی و انتخابات پیش روی ریاست جمهوری و سرانجام دولتی که او با کودتا آن را به ملت تحمیل کرد بار دیگر نه تنها در جامعه، بلکه در راس حاکمیت مطرح شده است. این که محصول کودتای او و فرماندهان سپاه، و ادامه سیاست نظامی و اتمی که میرحسین موسوی با آن مخالف بود و به همین دلیل نیز ایشان نمی خواست او ریاست جمهوری را بدست بگیرد، همین است که امروز مردم زیر بار آن کمر خم کرده اند و دست اندرکاران 33 ساله نظام بی وقفه نگران سرانجام کار و ختم اوضاع به یک شورش کور اند!

آقای خامنه ای در سخنرانی خود، بار دیگر تلاش کرد حساب خود را از حساب کارگزاران نظام جدا کند، اما این بازی دیگر تکراری و کهنه است. همه میدانند در آنچه که بر سر کشور آمده او متهم اصلی است زیرا همه امور در دست او متمرکز بوده است. به همین دلیل، او در سخنرانی خود در عین حال که سعی کرد حساب خود را از دولتمردان جدا نگهدارد، به تجلیل و تمجید از اوضاع و دستآوردهای شگرفت دوران رهبری خود پرداخت. بعد از این اشاره کوتاه، خلاصه سخنرانی ایشان را در همین شماره پیک نت با عنوان "دفاع ناشیانه..." بخوانید
 
برگرفته از پیک نت .

mercoledì 3 ottobre 2012

آیا کشمکش بین احمدی نژاد و خامنه ای است ؟

اگر اینطور نیست چرا یکی از یاران نزدیک او را همزمان با سخنرانی اش در سازمان ملل دستگیر میکنند 
تحلیل زیر نامه ای است به یکی از سایتها که نمیتوان مستقیم لینک داد اسمش را هم نمیآورم کسی ناراحت نشود اما تحلیل


کشاکش دلاری خامنه ای و احمدی نژاد
شتری که رهبر برد بالای کوه
حالا خودش هم بیآورد پائین

domenica 23 settembre 2012

شایعه وصیت - آرامگاه ابدی حجت الاسلام سید علی خامنه ای


چه خوب است آدم همه کارهایش حساب و کتاب داشته باشد حتی برای بعد از مردن البته من آرزوی بدی برای هیچ کس نمیکنم اما - چه بسا مرگ برای بسیاری رهایی است ! اصلا" کسی چه میداند شاید مردن خیلی هم بهتر از زنده بودن هست کسیکه تا بحال خبرموثقی ازاون دنیا نیاورده


این گنبد و بارگاه مسجد جمکران، در فاصله کمی از شهر قم است. نه تنها تا پیش از انقلاب 57، بلکه در 10 سال اول جمهوری اسلامی هم این گنبد و بارگاه را نساخته بودند که حالا ساخته و شایع است که آقای خامنه ای نیز وصیت کرده او را بعد از مرگ در همین محل دفن کنند!
تمام بهانه برپائی این گنبد و بارگاه اینست که گویا دو چاه در آنجا قرار دارد که امام دوازدهم در آن رفته و غایب شده است. همان افسانه ای که برای پرواز به آسمان عیسی مسیح وجود دارد!
اما، این دو چاه که خشک است و آب ندارد، تا دلتان بخواهد پول دارد. مردم دردمندی که دستشان از همه جا کوتاه است، به امید آن که دستی ازاین دو چاه در آمده و چاره ای برای آب و نان و کار و معیشت و مسکن و بیماری و درمان و پول بیمارستان و هزینه تحصیل بچه ها و... بکند، دردنامه ای نوشته و به این دو چاه می اندازند. آنها که گنبد و بارگاه را علم کرده اند نرخ هر کاغذ عریضه را 50 تومان تعیین کرده اند. چون خانم ها باید چادر کامل داشته باشند، به دردمندان چادر سیاه هم کرایه میدهد. هر چادر 500 تومان!
اگر کسی دستش به دهانش برسد و با اتومبیل به جمکران برود، باید 500 تومان هم پول پارکینگ بدهد!
به این ترتیب، آنها که این بارگاه را ساخته اند از این چاه آب در نمی آورند، بلکه پول در می آورند!


از پیک نت

خبر تکلمیلی که یکی از خوانندگان پیک نت که بنظر بیشتر مطلع هستند را هم در ادامه بیاورم که خبر تکمیل تر بشود

سپاه پاسداران بارگاه
جمکران را هم دراختیار گرفته


سلام- در مورد مطلب مربوط به "آقای خامنه ای قرار است در این گنبد و بارگاه دفن شود" (جمکران) گرچه خالی از حقیقت نیست و شایعات جدی در این باره وجود دارد، بعنوان یک مطلع عرض دیگری هم دارم:

شما با مراجعه به سایت شهرداری قم متوجه می شود که یک اتوبان بسیار وسیع مستقیما از جمکران ـ با کمترین فاصله ـ به حرم حضرت معصومه در دست احداث است که 80 درصد امور آن انجام شده و فاصله 12 کیلومتری قدیم را به حدود 6 کیلومتر تقلیل داده و در یک خط مستقیم قرار دارد که می توان گنبد و بارگاه یک مکان را از مکان دیگر مشاهده نمود. قیمت زمین های اطراف مسجد رشد کرده و یک مجتمع بسیار عظیم توریستی و اسکان توسط سپاه در نزدیکی محل مذکور احداث شده و .... اینها همه حکایت از وجود برنامه هایی وسیع برای مکان مذکور دارد .

اما درباره دو چاه جمکران:

در ابتدا چاهی وجود نداشت. بعدها یک چاه احداث کردند. دیدند مشتری زیاد است دو تاش کردند و الان هم رویش گلدسته و پنچره گذاشته اند. اما این چاه غیبت نیست. چاه غیبت مشهور در شهر سامره عراق است و این چاه را در اصل برای انداختن عریضه و پول درست کردند و فکر کنم مبلغ عریضه دویست تومان شده و از تمامی شهرها مسافران را با یک وعده شام و یک وعده صبحانه به مبلغ هزار تومان می آورند که مابه التفاوت را جمکران می دهد که درآمدش از نذورات و خریدهایی است که مسافر در محل انجام می دهد

.







mercoledì 29 agosto 2012

یک نفرم یک نفره امشب ساعت 10 یادت نره !

هر نفر یه یک نفر در خارج از وب خبر رسانی کند مگر یک سوت زدن چقدر هزینه دارد فقط یک سوت بزنید اگه کسی خواست الله و اکبر بگوید هر کسی هر طور میخواهد ، بحث بر سر کدام شعار نیست بحث سر سر کشیدن از پنجره و فریادی زدن است حالا هر چی باشد فرصت را از دست ندهیم فقط به یک نفر خبر رسانی کنیم . ما هر کدام یک رسانه ایم و- ما بیشماریم - این را از یاد نبریم