mercoledì 19 ottobre 2011

میرحسین موسوی خطاب به زندانبانان: در حصر و حبس هم میدانم در مملکت چه می گذرد


میرحسین موسوی خطاب به زندانبانان:
در حصر و حبس هم
میدانم در مملکت چه می گذرد
دختران موسوی و رهنورد: به نظر ما، پدر را آورده بودند خارج از پاستور که ببینند می توانند در خانه دخترشان با ایشان حرف بزنند و به توافقی برسند، که پدرم با آن  برخورد راه هر گونه صحبت از آن جنس که آن ها می خواستند را از همان ابتدا بست.
پدرم خطاب به ماموران گفت: با شنیدن یک جمله می شود فهمید که در کشور و دنیا چه می گذرد؟ من یک سیاستمدارم و پیر این راهم. وقتی شما خبری را نصفه نیمه به من می دهید من می فهمم که چه وقت هایی راست می گویید و چه زمان هایی عکس خبر را به من می دهید. می خواهید ذهن من را سفید کنید. اما ذهن من و ذهن خانم رهنورد هرگز در برابر شما سفید نخواهد شد.
 در یکی از ملاقات ها پدر با تاکید پرسیدند که کتاب "گزارش یک آدم ربایی" را خواندید؟ ما گفتیم نه. گفتند این کتاب خیلی سیاسی است و شبیه اتفاقی است که بر ما گذشته است. آن جلسه گذشت و ما اسم کتاب را فراموش کردیم. دفعه ی بعد وقت خداحافظی یک دفعه یادمان آمد که دوباره نام کتاب را بپرسیم. اسم کتاب را در گوش یکی از ما تکرار کردند. رفتارشان خیلی هشدار آمیز و محتاطانه بود و ما حس کردیم پیامی دارد. مخفی گفتنشان به نظر ما پیام داشت!
مادرم با فعالان حقوق زن روابطی خیلی دوستانه داشت. او گلدان های خانه را به اسم آنها نام گذاشته بود، به خصوص آنهایی که در زندان هستند. برای آنها دلتنگ بود و مدام یادشان می کرد.